autumn season's got started. There are often
typhoons and rainy storms at this time of the year in Japan. The weather doesn’t cooperate, that’s why we are moving very slowly. Imagine we have just passed 200 Kilometers in 4 days. On the other hand we have to get to Osaka on time due to our friends at Code Pink Alert organization (women for peace) have planed some events to do. Hopefully we will get there on time.
We took route 135 (this road goes by the Pacific Ocean) to get to Atami. We had to spend the night at a safe place, so we had to go to a hotel. In the morning when we were checking out the lady at the reception informed us about a dangerous hurricane which had started from last night and will continue until tomorrow morning, but we had to keep going. To get Fuji city we took route 11 which was on of the steepest passes we have ever done. Rain, hill, wind, heavy bikes and tired bikers. It was not a good situation especially when we passed a tunnel which was so dangerous (no shoulder and full of trucks), but right after passing the tunnel we recognized the Fuji mountain which was behind the clouds. Very nice and touching feeling. Fuji is the symbol of Japan and it reminds us of Damavad Mountain in Iran. Thanks god for giving us these nice natural places.
We got the city of Fuji right after passing the down hill and we became so sad. In this city exactly in front of Fuji Mountain there are a lot of factories, pollution, ugly train station wires and really bad image. It was so sad to see this valuable place like this. I am so so sorry. It was completely different from our imagination. You can see this image on the pictures bellow and then you will believe what we say. I hope Japanese environmental organizations work hard to survive the beautiful Fuji Mountain. This is terrible situation for the environment.
The rain got so heavy and again we had to refuge to a 24 hours restaurant to wait. 1, 2, 3 … 7 hours went by, but the rain hasn’t stopped yet. I have never been this much patient.
It’s 11:00 pm at midnight and we are still waiting. I am telling Jafar, don’t worry if we wait 6 more hours the new day will start

دقایقی است که دارم به زمان و نسبی بودن اون فکر می کنم. چرا عمر خوشی اینقدر کوتاهه و لحظات سخت مثل یه عمر می گذرند!
دقیقا مثل دو روز پیش : " در حالی این گزارش رو تایپ می کنیم که در یکی از رستوارانهای 24 ساعته مکدونالند، جلوی یک پنجره بزرگ شیشه ای نشسته ایم و به باراش سیل آسای باران نگاه می کنیم. تقریبا همه لباسها و وسایلمان خیس آب است."
با این تفاوت که اینبار تا نیمه شب زمانی نمانده و ما تقریبا 5-6 ساعتی است که جلوی یک پنجره بزرگ شیشه ای نشسته ایم و .... و فکر می کنم این دفعه این باران شدید ما را تا صبح در این مکان حبس خواهد کرد.
شب قبل برای اولین بار در طول سفر، رفتیم هتل (با هزینه شخصی) !!!!
هوا تقریبا تاریک شده بود که به شهر Atami رسیدیم، شهری توریستی در کنار اقیانوس آرام، خسته و خیس. سایز خانه ها و حیاط ها در ژاپن به قدری کوچک است که مردم برای پارک کردن ماشینهای شخصی دچار مشکل هستند چه برسد به اینکه جایی برای چادر زدن ما پیدا شود. اینبار خودمان را برای پیدا کردن جای خواب خسته نکردیم و برای رفتن به یک مسافرخانه یک راست به ایستگاه قطار مراجعه کردیم.
دفتر مرکز اطلاع رسانی توریستها تعطیل بود، یکی از مغازه دارها به آن طرف خیابان اشاره کرد، گویا مسافرخانه ای در آنجا بود.
بعد از کلی تقلا نه صاحب مسافرخانه فهمید ما چی می گیم و نه ما فهمیدیم اون چی می گه !
بیرون اومدیم و به طرف هتل بزرگ و زیبای شهر راهی شدیم، تا شاید کسی بتونه انگلیسی صحبت کنه و آدرس جایی ارزون رو به ما بده.
جالب بود ولی گویا قیمت در این هتل 4 ستاره زیبا از خیلی از مسافرخانه ها هم کمتره. 84 دلار برای اقامت 2 نفر در یک اتاق تمیز، رو به اقیانوس با تمامی امکانات !
دل رو یک دل کردیم و بالاخره وارد شدیم. به محض ورود به اتاق انگار مسابقه ما با زمان شروع شد و ساعت برنده !
هنوز به خودمان نجنیبده بودیم که از نیمه شب هم گذشته بود، تازه داشت چشمانمان گرم خواب می شد که ساعت با اقتدار کامل 7 صبح را اعلام می کرد!
اما همین ساعت امروز انگار برعکس کار می کنه. عقربه ها به سختی جابجا می شوند. اما شاید همین ساعت برای دختر و پسری که کمی آنطرف تر ار ما نشسته اند و با شادی شام می خورند به سرعت برق باد می گذرد!!!
به هر حال صبح حدود ساعت 9 صبح و بعد از خوردن یک صبحانه کامل با انواع کوفه برنجی ژاپنی، در حالیکه باران تازه شروع شده بود، هتل را ترک کردیم و راهی شدیم.
در کنار در اصلی و روی تابلوی اطلاعات، برگه ای نصب شده بود که به نظر می رسید خبری در مورد هوا باشد. مسئول پذیرش می گفت فردا هوا بسیار خطرناک است. بارش شدید باران و رگبار همراه با طوفان.
کمی ترسیده بودیم، چون از شرایط و شیب مسیر پیش رو آگاهی داشتیم و نباید بین راه می ماندیم. اما چاره ای جز حرکت نداشتیم. تا شهر اوساکا راه طولانی در چیش داریم و باید برای انجام کارهای فرهنگی حتما سر وقت آنجا باشیم. در همان ایتدای مسیر یک شیب طولانی و بسیار تند را می بایست رد می شدیم. فکر می کنم این شدیدترین آنها در طول سفر بوده. سنگینی بارها و سرعت کم باعث شده بود تعادلمان روی دوچرخه بسیار کم شود و باریکی جاده ها در این وضعیت بسیار خطرناک بود.
تصمیم گرفتیم برای امنیت بیشتر پیاده شویم و دوچرخه ها را هل بدهیم، اما یک مشکل جالب و جدید داشتیم. به علت رطوبت زیاد روی سطح سنگی پیاده رو لایه ای از جلبگهای سبز رنگ ایجاد شده بود و اصلا نمی توانستیم روی آنها راه برویم. بعد چند متری دوباره تصمیم گرفتیم سوار شویم و با احتیاط و صبر بیشتری رکاب بزنیم.
صد در صد لذت پایین آمدن از سرازیری آن سوی کوه را حاضر نبودبم با هیچ چیز دیگری عوض کنیم. بعد از سرازیر شدن هنگامیکه از تونل دوم خارج شدیم، منظره ای زیبا در سمت راستمان نمودار شد. نمایی مه آلود از قله زیبای فوجی یاما. خوش شانس بودیم که در مدت کوتاهی که بارش باران سبکتر شده بود بتوانیم قسمتهایی از کوه را که از میان ابرها خارج شده بود ببینیم.
سرازیری 10-11 کیلومتری تا شهر فوجی خستگی و خیسی را از یادمان برد اما به محض رسیدن به شهر غم عجیبی وجودمان را فرا گرفت. تصور می کردیم مناظر زیبایی را از طبیعت و کوه فوجی ببینیم، اما تنها سایه ای از کوه بلند در لابلای دودکشهای کارخانه ها و سیم و کابلهای قطارها دیده می شد. رنگ خاکستری دیوارهای بلند کارخانه ها هم همچون پتکی بر سرمان بود. مناظری بسیار زشت و ناراحت کننده.
تصور دیگری از ژاپن و طبیعت آن داشتیم که در این مدت اصلا آن گونه نیست. تقریبا بجز چند کیلومتری که در مسیر کوهستانی بودیم، تمام مسیر پر بوده از ماشین، قطار و ساختمان و جمعیت و هر از چند گاهی درختچه ای که از حیاط خانه ای دیده می شود.
البته هنوز برای قضاوت زود است، شاید هم ما جاده مناسبی را انتخاب نکرده باشیم ( با توجه به اینکه اکثر دوستان و دوچرخه سوران همین جاده را پیشنهاد کرده اند)
شاید هم دیدن زیبایی ها طبیعی کشورهای دیگر کمی پر توقعمان کرده و باید مدتی را در ژاپن رکاب بزنیم تا بتوانیم زیبایی های آنرا درک کنیم.
نسیم می گه اگه همین قدر دیگه صبر کنیم صبح شده !!!
در طول این سفر معمولا بعد از شرایط سخت و روزهای دشوار یک معجزه اتفاق می افتد، منتظریم ...

Atami - Hotel
Atami - Mishima
Atami - Mishima
Atami - Mishima

Atami - Mishima
Atami - Mishima
Atami - Mishima
Fuji



Fuji
Fuji - Mcdonalds