حمایت - Child Foundation  

یکی از نکات بسیار جالب و موفقیت آمیز ما در این سفر آشنا شدن با افرادی است که انسان بودن را به حد اعلا رسانده اند و با کمک به همنوعان نیازمند خود در سراسر جهان ، امید زندگی و شاد زیستن را در دل آنها زنده نگاه می دارند . بعد از آشنایی با آقای لطفعلی زاده و موسسه sos Bam در پاریس که برای کودکان و خانواده های زلزله زده بم فعالیت می کرد، با شخصی به نام آقای جواد محمدی در هلند آشنا شدیم . ایشان چندین سال پیش برای مداوای دختر معلولش که تقریبا در ایران از او و زندگیش قطع امید کرده بودند ، به هلند وارد شد و اکنون بعد از حدود 13 سال صبای 16 ساله در کنار همنوعان و پرستارانی زحمت کش زندگی شاد و آرامی را تجربه می کند . ای کاش امکاناتی که در اینجا برای معلولین وجود دارد در ایران نیز وجود داشت . همانطور که می دانید به جز افراد معلول به علت جنگ 8 ساله بسیاری از ایرانیان مجبور به استفاده از ویلچر هستند . در ایران یک معلول هیچ کاری نمی تواند بکند چرا که ساختمانها ، خیابانها ، دست شویی ها و . . . فقط برای آدمهای سالم  طراحی شده اند ، اما در اینجا و کلا کشورهایی که ما در مسیر دیدیم ، تمام خیابانها طوری ساخته شده اند که یک نفر معلول و با وسایلی مثل ویلچر و یا اسکوتر به راحتی و بدون کمک کسی به کلیه نقاط شهر دسترسی داشته باشد . اولین قسمت در پارکینگهای عمومی مخصوص معلولین می باشد و اگر کلیه جاهای پارکینگ پر باشد کسی حق ندارد در این محل ها پارک کند ، در تمامی مکانهای عمومی انواع بالابرها و آسانسورها برای راحتی این گروه از مردم ساخته شده . در نگاه اول وقتی در خیابان قدم بزنید شاید احساس کنید تعداد معلولین در این کشورها زیاد است اما مطمئن باشید تعدادشان از ایران بسیار بسیار کمتر است ولی چون امکان خارج شدن از خانه برایشان محیا است ، بسیار دیده می شوند . شاید معلولینی در ایران باشند که ماهها از خانه خارج نمی شوند ، پس دیده هم نمی شوند ولی این بدان معنی نیست که وجود ندارند .
به هر حال آقای محمدی با دیدن این تفاوتها تصمیم گرفته تا سالیانه بخشی از این وسایل رفاهی را با هزینه شخصی تهیه و به ایران ارسال کند تا شاید بتواند بخشی از مشکلات این گروه از انسانها را در ایران حل کند . امید واریم که در این کار موفق باشند ، البته با کمک سایر انسانهای نیک اندیش .
در منزل آقای محمدی با شخص دیگری به نام سعد فرزام آشنا شدیم و از طریق ایشان با موسسه بنیاد کودک . این موسسه به دانش آموزان نیازمند کمک می کند .
بنيادكودك كه در ايران به نام «مؤسسه خيريه رفاه كودك» رسماً به ثبت رسيده، نهادي است خيريه، مستقل و تنها مؤسسة خيريه ايراني كه در زمينه كمك به دانش آموزانِ نيازمند مورد تأييد سازمان ملل قرار گرفته و به عنوان مقامِ مشورتي (اكوسوكِ) اين سازمان بين المللي پذيرفته شده است. موضوع فعاليت و هدف اصلي بنيادكودك، حمايت همه جانبة مادي و معنوي از دانش آموزان فقير و نيازمند امّا با استعداد و درس خوان است. در اين راستا، بنيادكودك درعمر بيش از يازده ساله خود، هزاران دانش آموزِ محروم و مستمند و در عين حال مستعد و باهوش را در مقاطع مختلف تحصيلي- از ابتدايي تا دانشگاه- تحت پوشش قرار داده .
جهت دریافت اطلاعات بیشتر به سایتهای زیر مراجعه نمایید .
http://www.childfoundation.org
http://www.childf.com/

از این پس نیز قصد داریم جهت کمک به این مرکز پیراهن هایی با نام بنیاد کودک به تن کنیم و در صورت کمکهای مالی به پروژه دوچرخه سواری دور دنیا برای صلح و حفظ طبیعت ، بخشی از این مبالغ به حساب Sos Bam  و بنیاد کودک ارسال شود .

کاشت درخت هفتم در هلند - Planting the 7th tree in Nederland for peace

در حال حاضر بعد از چند روز دوچرخه سواری و گذر از شهرهای روتردام ، هلموند و ماستریخ در کشور هلند ، دوباره به بلژیک برگشته و وارد شهر لیژ شدیم تا بعد از هماهنگی های لازم بتوانیم درخت صلح را در این کشور هم بکاریم و همچنین با تهیه بلیط پرواز به کانادا از طریق آژانسهای آلمانی پروژه خط صلح و حفظ طبیعت را در اروپا به پایان برسانیم . سفر ما در هلند در حدود 11 روز طول کشید و در این مدت ابتدا برای تمدید ویزای شنگن اقدام کردیم ، اما متوجه شدیم به هیچ عنوان نمی شود این ویزا را تمدید کرد و همانطور که در گزارش قبلی نوشته بودم توانستیم 45 روز ویزای بنلوکس (BNL) را بگیریم .

دیدار با آقای مصباح در سفارت ایران - لاهه

مسئله بعدی خرید بلیط برای کانادا بود که با مراجعه به سفارت کانادا متوجه شدیم حتما می بایست بلیط رفت و برگشت به اروپا را بگیریم و یا بلیط مقصد بعدی ، حتی اگر بخواهیم با دوچرخه از آنجا خارج شویم . مسئله جالب و خنده داری است ولی باید طبق قانون عمل کرد . به علت نداشتن ویزای آمریکا مجبور به خرید بلیط برای یکی از کشورهای هلند ، مالزی ، ترکیه و یا ایران هستیم . به پیشنهاد یکی از دوستان به علت روابط حسنه بین ایران و ونزوئلا تصمیم گرفتیم این کشور را به لیست سفر اضافه کنیم ، در این حالت اگر مجبور به پرواز از کانادا به کشوری دیگر بودیم ، ونزوئلا انتخاب خوبی است و شاید به کلی مسیر سفرمان را تغییر بدهد و کلا وارد آمریکای جنوبی شویم . در صورت دیگر نیز اگر مجبور به باطل کردن بلیط برگشت شویم ، مبلغ کمتری را از دست داده ایم . در ابتدای سفر هیچ گاه فکر نمی کردیم که چنین مشکلاتی بوجود می آید اما تا به اینجا سخت ترین روزها ، انتظار برای گرفتن ویزا و قرار گرفتن در چهاچوب قوانین کشورها می باشد.
روز جمعه 10/8/2007 نیز موفق شدیم در محله Leidschendam و با حضور معاون شهردار آقای E.P. Beimers و مسئولین فرهنگی ایران در لاهه درخت هفتم را بکاریم . این درخت بزرگترین درختی بود که تا کنون کاشته بودیم به طوریکه جهت حمل آن از جرثقیل استفاده می کردند .

کاشت درخت هفتم

کاشت درخت هفتم در هالند

معاون شهردار ضمن آرزوی روزهای بدون جنگ و صحبت در مورد ایران و صلح ، امیدوار بود که این درخت سال آینده میوه خواهد داشت (نوعی آلوی قرمز) . گپ دوستانه ای بود و پس از امضاء پرچم توسط مسئولین ایران و هلند و اهداء چندین کارت پستال و فیلم در مورد ایران توسط نسیم به خوبی به پایان رسید . 
لاهه (در زبان هلندی: Den Haag دِن‌هاخ یا بطور رسمی 's-Gravenhage اِسخِرافِن‌هاخه) شهری است در غرب کشور هلند و پایتخت اداری این کشور ، لاهه مرکز استان هلند جنوبی نیز می باشد .
نام این شهر در زبان فارسی از نام آن در زبان فرانسه (La Haye) گرفته شده است.
یکی از مکانهای مهم و دیدنی در شهر لاهه دادگاه معروف آن می باشد . متاسفانه به علت زمان کم نتوانستیم از داخل این مجموعه بازدید کنیم ، زیرا می بایست از چند روز قبل وقت می گرفتیم . ساختمانی که از خیابان دیده می شود ، کاخ صلح نام دارد که داخل آن دیوان بین المللی دادگستری و دیوان دائمی داوری بین المللی وجود دارد .

ساختمان صلح

ساختمان صلح

این مکان همان جایی است که از ملی شدن صنعت نفت ایران در سال 1329 ، با رد صلاحیت خود دفاع کرد . پس از شکایت دولت انگلیس از دولت ایران و طرح این شکایت در شورای امنیت سازمان ملل، دکتر مصدق عازم نیویورک شد و به دفاع از حقوق ایران پرداخت. سپس به دادگاه لاهه رفت و با توضیحاتی که در مورد قرارداد نفت و شیوه انعقاد و تمدید آن داد، دادگاه بین‌المللی خود را صالح به رسیدگی به شکایت بریتانیا ندانست و مصدق در احقاق حق ملت ایران به پیروزی دست یافت.
در محوطه بیرونی کاخ صلح نیز بنای مشعل صلح واقع شده . در سال 1999 از 5 قاره جهان تعداد 7 مشعل تشکیل مشعلی مشترک به نام صلح را می دهند و در سال 2004 طی مراسمی خاص با حضور سفیر و نماینده گانی از 196 کشور تعدای سنگ در کنار این مشعل جای گرفته و تشکیل دایره صلح جهانی را می دهند . 2 قطعه سنگ نیز از کشور عزیزمان ایران در این مجموعه قرار دارند .

مشعل صلح

درج نام ایران در کنار سایر کشورها

سنگی از ایران در کنار مشعل صلح

سنگی از ایران به نشانه صلح

نکته جالب اینکه بهتر است به توصیه طراحان این مجموعه ، از سمت چپ به دایره صلح وارد شده و پس از یک دور کامل و دعا برای صلح جهانی ، در انتها روبروی مشعل بایستید.

اکنون سنگها در لاهه کاشته شده اند
آنها سنگهایی پیر و قدیمی هستند
چرا که زودتر از ما بوده اند
و اما جوان هستند که در مقابل گذر زمان مقاومت خواهند کرد
این سنگهای خاموش دایره ای به دور مشعل روشن صلح کشیده اند
آنها سنگهای ارزشمندی هستند که از روح و روان تمام مردم دنیا شکل گرفته اند
از امروز اینجا زندگی خواهند کرد
آنها مراقبان و نگهبانان زنده بودن و باعث زیبایی مشعل هستند
به موسیقی باران گوش می سپارند
از وجود خورشید گرم و از بارش باران تازه می شوند
سفیران صلح این سنگها را از نقاط مختلف دنیا به اینجا آورده اند
آنها اکنون و برای همیشه با یکدیگر هستند و برای حفظ عهد و پیمان ما متحد شده اند
به صدای سنگها گوش کنید
آری این سنگها پیام مشترک صلح را از گذشته و حال انعکاس داده و اعلام می کنند که انسانیت واقعی به راستی اندیشیدن به صلح جهانی است
آنها یادآور داستان صلح و آرامش برای نسلهای آینده خواهند بود (شعر از Patricia Morales)

هلند - Interview with Tv West media in Nederland

با هماهنگی های انجام شده توسط سفارت ایران در روزهای نخست ورود به لاهه گزارش تلویزیونی کاملی توسط TV west از سفر ، اهداف و درختهای کاشته شده تهیه و چند روز بعد هم در شبکه محلی لاهه پخش شد . در زمان تهیه گزارش با یک خانواده ایرانی که برای تعطیلات از آلمان آمده بودند ، آشنا شدیم . خانواده خونگرم و مهربانی بودند و چند ساعتی را کنار ساحل با هم گذراندیم و یک نهار دریایی هم میهمانمان کردند .

گزارش تلویزیونی

گزارش تلویزیونی

شاید تا کنون متوجه شده اید که ما بعد از گذراندن دوره طبیعت گردی و انجام کارهای متعدد برای حفظ محیط زیست به حیوانات و حیاط وحش توجه ویژه ای داریم . در لاهه و کنار ساحل نیز مجموعه ای از آکواریوم های بسیار بزرگ بود و خیلی دوست داشتیم از آن بازدید کنیم . آکواریوم ها به شکل بسیار زیبا و خارق العاده ای تزئین شده بودند ، به طوریکه احساس می کردیم بخشی از اقیانوس را در شیشه گذاشته اند . در بعضی از آنها حتی محیط و گیاهان بسیار زیبا تر از ماهی ها بود . یکی از بخشهای بسیار جذاب قدم زدن در یک تونل و آکواریوم بزرگ بود به طوریکه بالای سرمان هم آب بود . شنا کردن کوسه ها و لاک پشتهای بزرگ از بالای سرمان ، بسیار زیبا و آرامش بخش بود . خلقت خداوند به حدی زیبا و آرامش بخش است که وقتی از سایتهای طبیعی دیدن می کنیم به هیچ وجه گذر زمان را حس نمی کنیم ولی در موزه ها که ساخته های دست بشر هستند پعد از یک ساعت خستگی به ما غلبه می کند. با دیدن عکسها حتما شما هم با ما هم عقیده خواهید شد.

آکواریوم see life

آکواریوم see life

آکواریوم see life

آکواریوم see life

ساحل Scheveningen همراه با اسکله بزرگش یکی از سواحل زیبا و معروف هلند می باشد و روبروی آن نیز هتل معروف دن هاخ جلوه خاصی به منطقه بخشیده . در انتهای اسکله نیز یک جرثقیل برای عملیات بانجی وجود دارد . هر بار پرش همراه با عکس و تیشرت 80 یورو . پرش دونفره هم ۱۵۰ یورو .

بانجی

ساحل اشغیفنینگن

ساحل

مادرودام Madurodam (هلند کوچک) نیز یکی دیگر از جاذبه های توریستی شهر لاهه می باشد . در این مجموعه تقریبا تمامی مکانهای دیدنی و تاریخی هلند در اندازه ای بسیار کوچک و مینیاتوری ساخته شده و بسیاری از توریستها با دیدن این ماکتها دیگر زحمت رفتن به شهرهای دیگر را به خود نمی دهند . البته چنین مکانی برای ما بسیار کاربردی بود ، چون مطمئنا با زمان محدودی که در اختیار داشتیم ، نمی توانیم به همه شهرهای هلند برویم .

مادرودام

مادرودام

مادرودام

مادرودام - فرودگاه آمستردام

با دیدن مجسمه پتروس در ورودی مادرودام به یاد کتابهای دوره دبستان و درس پتروس فداکار افتادیم و فکر می کردیم آیا در کتابهای درسی هلند نیز اسمی از ریزعلی ، دهقان فداکار وجود دارد یا نه ؟

مجسمه پتروس فداکار

بازگشت به بلژیک - Coming back to Belgium

زمان بازگشت فرارسیده بود و می بایست هلند را با خاطرات تلخ و شیرینش ترک می کردیم اما زیاد ناراحت نبودیم چون مطمئنا برای پرواز می بایست مجددا به هلند برگردیم زیرا به احتمال زیاد فقط از آمستردام پرواز مستقیم و ارزانتر به کانادا وجود دارد .
هلند با بیش از 2000 کیلومتر جاده مخصوص دوچرخه یکی از کشورهای جالب و جذاب برای دوچرخه سواری می باشد . این کشور بهشتی است کوچک در میان رودخانه ها ، باغ های گل لاله و .... جای همه دوستان خالی. رنگ غالب در این کشور سبز است حتی رودخانه ها .

رودخانه های سرسبز در هلند

هلند تنها کشوری بود که بدون جلیغه شبرنگ و کلاه دوچرخه سواری در نهایت امنیت در آن رکاب زدیم.

جاده های مخصئص دوچرخه سواری

جاده های مخصوص دوچرخه سواری

در راه بازگشت ابتدا وارد شهر روتردام شده و یک شب را در منزل کتایون اکبری و جاسپر گذراندیم. بعد از صرف یک شام هلندی برای بازدید از برج معروف Euro Mast از خانه خارج شدیم.

برج روتردام

نمایی از شهر روتردام از بالای برج

روتردام مدرنترین شهر هلند است که بزرگترین بندرهای دنیا در آن وجود دارد. ساختمانهایی که در فضا بنا شده و فقط پایه های آنها به زمین متصل می باشد نیز از جاذبه های این شهر بود. دلیل رواج این نوع معماری در هلند کمبود زمین و فضا برای ساخت و ساز می باشد. ساختمان Wester Meijer هم از بازماندگان جنگ جهانی دوم هست که تا مدتها بلندترین ساختمان در دنیا بوده.
پل سفید معروف Erasmus که بلندترین پل متحرک دنیاست هم یکی دیگر از جاذبه های شهر روتردام است.
نکته جالب راجع به هتل نیویورک ، در زمانهای گذشته دقیقا از کنار این هتل مسافرین با کشتی های مسافربری و توریستی به آمریکا سفر می کردند.

نمایی از هتل نیویورک از بالای برج روتردام

فردای آن روز درحالیکه هوا بسیار سرد و ابری بود روتردام را به سمت شهر kinderdijk ترک کردیم . در بعضی از قسمتهای جاده به علت ازدیاد رودخانه ها به جای ساختن پل جهت تردد خودروها از قایقهای کوچک استفاده می شود تا مردم و ماشینها را از روخانه ها رد کنند . ما برای دیدن آسیابهای معروف هلندی که در شهر kinderdijk واقع شده مجبور به استفاده از این قایقها شدیم تا از رودخانه بگذریم . این تاکسی آبی نفری ۱.۵ یورو بود برای مسافتی کمتر از ۱۰۰۰ متر.

استفاده از قایق برای رد شدن از رودخانه

و اما آسیابهای معروف هلند. از این آسیابها برای هدایت آبهای مازاد منطقه و هدایت آن به رودخانه های بزرگتر استفاده می شده تا با خشک نگاه داشتن مناطق زراعی ادامه زندگی کشاورزی در آن مناطق وجود داشته باشد . سیستم این آسیابها شبیه به کار قنات در کشور خودمان می باشد با این تفاوت که آب بدست آمده از قنات همچون طلای ناب برای کشاورزان است اما در اینجا آب بدست آمده یک دردسر بزرگ . جالب است که بدانید این کشور با مشکل بزرگی مواجه است زیرا بخشهایی از این سرزمین 6 متر پایین تر از سطح دریا می باشند و همیشه خطر آبگرفتگی این سرزمینها وجود دارد . بعد از سیل اخیر در انگلستان نیز مردم هلند بسیار نگران و مضطرب هستند ، زیرا هر لحظه امکان جاری شدن سیل در این مناطق نیز وجود دارد .







هلند

همانطور که در گزارش قبلی نوشته بودم مجبور شدیم برای تمدید ویزا به سمت بلژیک حرکت کنیم اما متاسفانه بعد از کلی صحبت و نشان دادن مدارک مختلف باز هم امکان تمدید وجود نداشت حتی برای انجام این کار به اداره مهاجرت در بروکسل نیز مراجعه کردیم . به پیشنهاد دوستان به سمت شهر لاهه حرکت کردیم و مسئولین سفارت ایران در این شهر نیز کمال همکاری را با ما داشتند و با نامه نگاری های مختلف توانستیم به مدت 45 روز ویزای بنلوکس را بگیریم . با استفاده از این ویزا می توان به کشورهای هلند ، بلژیک و لوکزامبورگ سفر کرد . در این خصوص جا دارد از سفیر محترم ایران جناب آقای زیاران و جناب آقای مصباح ، آقایان ایاسی ، زالی و سرکار خانم اصفهانی و کلیه دوستانی که در این مدت به ما نهایت تلاش خود را برای حل مشکلات ما نمودند ، تشکر کنیم .  
در روز جمعه 10/8/2007 نیز موفق شدیم در محله Leidschendam و با حضور معاون شهردار و مسئولین فرهنگی ایران در لاهه - آقای انصاری و خانم برندا غریبان - درخت هفتم را بکاریم . این درخت بزرگترین درختی بود که تا کنون کاشته بودیم به طوریکه جهت حمل آن از جرثقیل استفاده می کردند . در این مدت از دادگاه لاهه ، مشعل صلح ، ساحل ، آکواریوم Scheveningen و ... بازدید کردیم که در فرصت مناسب تصاویر و گزارش کامل آنرا می نویسیم .امروز به سفارت ونزوئلا مراجعه و درخواست ویزا کردیم البته هماهنگی جهت گرفتن ویزای ونزوئلا نیز باز از طریق مسئولین در سفارت ایران انجام شد، فردا چهارشنبه 15/8/2007 نیز به طرف بلژیک حرکت می کنیم تا در صورت امکان در این کشور هم درخت نکاشته را بکاریم . منتظر گزارش کلی و جزئیات مربوط به این بخش از سفر باشید ...

سفر به آلمان - we are in Germany

جهت مشاهده تصاویر بیشتر به سایت http://www.rmc4peace.com/ قسمت آلمان مراجعه نمایید و یا بر روی تصاویر بیشتر کلیک کنید ...


روزی که فیلم از کرخه تا راین رو بار می دیدم ، هیچ وقت فکر نمی کردم شاید بتونیم روزی به همان ساختمان بریم و محل فیلم برداری را از نزدیک ببینیم . این مکان ، مرکزی است برای درمان مجروحین جنگی که برای مداوا و یا عمل جراحی به آلمان و شهر کلن اعزام می شوند و پس از درمان مجددا به ایران بر می گردند .

خانه جانبازان ایران در کلن

همانطور که قبلا هم گفته بودم منتظرجواب برای تمدید ویزا بودیم و چند روزی را وقت داشتیم به همین خاطر تصمیم گرفتیم به آلمان برویم . مسیر بین لیژ تا کلن در حدود 150 کیلومتر بود که در مدت 2 روز آنرا رکاب زدیم .از زمانیکه از مرز بلژیک رد شدیم کل مسیر را در جاده های زیبا و مخصوص دوچرخه سواری و در نهایت امنیت عبور کردیم. البته پیدا کردن آدرس کمی سخت بود ، چون دیگر در تابلوها اسم شهرهای بزرگ نوشته نشده بود و به جای آن اسامی شهرهای بسیار کوچک بود و در نقشه های ما هم این شهر ها درج نشده بود . روز اول پیدا کردن آدرس آنقدر مشکل بود که فقط توانستیم در یک روز کامل 70 کیلومتر را رکاب بزنیم .

مسیرهای مخصوص دوچرخه سواری در کنار مزارع

در اولین روز از شهر بسیار زیبای آخن رد شدیم و در زمانی بسیار کوتاه توانستیم از کلیسای بزرگ و اصلی شهر که به سبک گوتیک ساخته شده ، دیدن کنیم . بر خلاف انتظار که همیشه گفته می شود آلمانیها افرادی سرد و بی روح هستند اما برعکس افرادی بسیار مهربان و به نوعی میهمان نواز هستند ، آلمان کشور کار و تلاشه و اکثر مکانهای قدیمی و دیدنی در دوران جنگ از بین رفته و دراکثر شهرها در حال ساخت و ساز و بازسازی بناهای بازمانده بعد از جنگ هستند. این اولین باری بود که در یک کشور اروپایی خانمی نزدیکمان شد و از ما پرسید آیا چیزی لازم داریم ؟ و بعد 2 لیوان قهوه به ما داد . این اتفاق زمانی افتاد که شب اول را در یکی از میدانهای شهر اشوایلر چادر زده بودیم .

تزئینات کلیسای شهر آخن

روز دوم در شهر کلن به دنبال جایی برای اقامت و چادر زدن می گشتیم ، شنیده بودم که در این شهر مرکزی برای درمان مجروحین جنگی می باشد اما نتوانسته بودیم آدرس آن را پیدا کنیم . در حال گشتن بودیم که متوجه یک مغازه فرش فروشی ایرانی شدیم و توانستیم آدرس خانه جانبازان ایران در کلن را از طریق صاحب مغازه پیدا کنیم . تعداد ایرانی ها در آلمان بسیار زیاد بود به نحوی که به طور اتفاقی چندین نفر را در قسمتهای مختلف شهر در حالیکه به دنبال آدرس می گشتیم ، دیدیم . به هر حال رسیدیم و با آقای مهندس حمزه ای ، مسئول این مرکز آشنا شدیم و ایشان هم یکی از بهترین اتاقها را برای اقامت در اختیارمان قرار دادند . روز بعد با کلی روحیه رفتیم برای گشتن در شهر کلن . یکی از معروفترین مکانها در این شهر بعد از رودخانه راین ، کلیسای بزرگ و باشکوه (Dom) می باشد که این کلیسا هم به سبک گوتیک ساخته شده .

کلیسای دم در شهر کلن

کلیسای دم شهر کلن

روبروی کلیسا با صحنه جالبی مواجه شدیم . چندین نفر در حالیکه تمام هیکل و لباسهای خود را با رنگهای طلایی و نقره ای رنگ کرده بودند با هنرمندی کامل خود را شبیه به یک مجسمه در آورده بودند . باور کردنی نبود که یک موجود زنده بتواند برای مدتها اینچنین بی حرکت بماند ، انگار حتی نفس هم نمی کشید . گه گاه وقتی کسی پولی برایشان می انداخت تکانی می خوردند و تشکر می کردند و دوباره به حالت اول در می آمدند . بارندگی شدید هم نتوانسته بود کاسبی آنها را از بین ببرد و همچنان بی حرکت مشغول هنر نمایی بودند .

هنرمند آلمانی

بعد از دیدن کلیسا تصمیم به رفتن به باغ وحش گرفتیم . همیشه تصاویر باغ وحشهای آلمان برایمان بسیار جالب بود و تقریبا برایمان باورکردنی نبود که بتوانیم از نزدیک چنان جایی را ببنیم . بارش باران کمی نگرانمان می کرد ، چون ممکن بود نتوانیم حیوانی را ببنیم اما به هرحال به سمت باغ وحش رفتیم . با ترس و لرز دوچرخه ها را در خیابان پارک کردیم و امیدوار بودیم کسی سراغشان نیاید و خوشبختانه هم نیامد . شاید به خاطر وجود تعداد بسیار انبود دوچرخه و دوچرخه سوار در این شهر بود . ورودی باغ وحش نفری 13 یورو بود و این مبلغ برای ما هزینه 4 تا 5 روز بود ، پس تصمیم گرفتیم به هر ترتیب هم که شده با استفاده از کارتهایمان به صورت رایگان از این مکان بازدید کنیم . اول که مسئول بلیط فروشی قبول نمی کرد و نهایتا ما رو فرستاد سراغ آقای رئیس . آقای رئیس هم ابتدا قبول نمی کرد و می گقت برای اولین بار است که چنین کارتی را می بیند ، اما وقتی برایش توضیح دادیم که ما با دوچرخه از ایران آمده ایم قبول کرد و ما وارد شدیم . در این باغ پر بود از حیوانهای عجیب غریب و حیواناتی که ما تا کنون از نزدیک ندیده بودیم مثل اسب آبی ، کرگدن ، انواع میمونها و گوریلها و کلی پرنده و ماهی و حشره و . . . ولی شاید بیشتر از حیوانات ، نحوه تزئین و شکل قفسها برایمان جالب بود . هنگامیکه در پارک قدم می زدیم اصلا احساس نمی کردیم که حیوانات در اسارت هستند و گویی در یک پارک ملی قدم می زدیم . بعضی وقتها می بایست چندین دقیقه منتظر می ماندیم تا بتوانیم حیوان مورد نظر رو پیدا کنیم و احساس می کردیم واقعا در جای طبیعی آنها را دیده ایم چون به سختی و از لابه لای شاخ و برگها دیده می شدند .

باغ وحش کلن

بخشهایی از باغ نیز طوری طراحی شده بود که با نحوه زندگی و آب و هوای مناطق نیز آشنا می شدیم . مثلا وقتی وارد قسمت کشورهای آسیای جنوب شرقی و مناطقی مثل ویتنام شدیم ، انگار وارد سونا شده بودیم و هوا آنقدر شرجی بود که چند لحظه اول تنفس برایمان مشکل بود . در این قفسهای سرپوشیده حیوانات و گیاهان آن مناطق نگهداری می شد . در بعضی از قسمتها هم مجموعه سرپوشیده آنقدر بزرگ بود که بازدید کننده گان وارد قفس می شدند و بدون هیچ واسطه ای می توانستند حیوانات مخصوصا پرنده گان را ببیند .

باغ وحش کلن

یکی دیگر از قسمتهای جالب برنامه  هنر نمایی سیل های تربیت شده بود که با خوش شانسی توانستیم در هوایی نیمه ابری و آفتابی ببینیم .

باغ وحش کلن

لازم به ذکر است که یکی از حیوانات شاخص این باغ وحش، گور خر ایرانی بود که ما وقتی این حیوان ارزشمند خاص ایران را در محیطی کاملا طبیعی و رسیدگی خوب می دیدیم بسیار خوشحال شدیم. آکواریوم و بخش حشرات نیز در ساختمانی دیگر بود ، در این قسمت ماهی های بسیار بزرگ و زیبا و همچنین ماهی آبهای شور نیز نگهداری می شد . برای اولین بار بود که انوع حشرات را می توانستیم به صورت زنده و در محیط طبیعی ببینیم . نکته جالب این بود که تمامی حیوانات به طور طبیعی زندگی می کرند و اصلا مشغول چرت زدن نبودند و فکر می کنم دلیل آن طراحی بسیار زیبا و طبیعی قفسها بوده . بدون اینکه متوجه شده باشیم ، چندین ساعت را در باغ وحش گشته بودیم و دیگه حسابی دیر شده بود ، شب هم همراه با آقای حمزه ای با جمعی از ایرانیان مقیم کلن آشنا شدیم .

آقای حمزه ای مسئول خانه جانبازان ایران در کلن

صبح روز بعد قرار بود هماهنگی لازم انجام شود تا بتوانیم درخت را در این شهر بکاریم ، اما خبر بدی به ما رسید . ویزای اروپا در صورتی قابل تمدید است که شخص در اثر شدت بیماری مجبور به ماندن در اروپا باشد . تقریبا تمام برنامه ریزی های ما به هم خورد . سریعا به یک آژانس رفتیم تا بتوانیم بلیط بخریم ، اما یک مشکل جدید که حتی فکرش را هم نمی کردیم . طبق قوانین کانادا ما نمی توانیم بلیط یک طرفه بخریم و در صورت خرید چنین بلیطی قبل از ورود ، بازگردانده می شویم برای دوطرفه هم نه پول کافی داریم و نه وقت در ضمن آژانس توانسته بود 10 روز بعد از اتمام ویزا برایمان اولین جای خالی را پیدا کند و برای هر روز اقامت بدون ویزا می بایست 150 یورو جریمه بپردازیم . تمام لذتی که برده بودیم در عرض چند دقیقه از یادمان رفت و تبدیل به دردسری عظیم شد. ساعت حدود 3 بعد از ظهر بود که تصمیم گرقتیم دوباره به بلژیک برگردیم تا شاید بتوانیم مجددا برای تمدید ویزا اقدام کنیم . مجبور بودیم مسیری را که در دو روز آمده بودیم ، یک روزه طی کنیم آنهم با روحیه ای نه چندان خوب . تا 30 کیلومتری لیژ آمدیم و از تمام مناظر بسیار بسیار زیبا با سرعت گذشتیم اما ساعت حدود 12 نیمه شب بود و رکاب زندن در جاده ای باریک و دوطرفه در شب بسیار خطرناک ، تصمیم گرفتیم تا در کنار خانه یک بلژیکی چادر بزنیم ولی در ابتدا صاحب خانه اجازه نداد ولی بعد از جند لحظه خانم جوانی آمد و با ما صحبت کرد و اجازه داد تا در حیاط پشتی چادر بزنیم . جالبه اگر چنین مسافری در یکی از شهرهای ایران باشد ، حداقل چای و غذا میهمانش می کنیم و شاید حتی اجازه بدهیم در خانه مان چند روزی را بماند ، اما در اروپا ...
صبح زود به طرف لیژ حرکت کردیم تا با پنچر شدن در 4 کیلومتری مکانی که اقامت داشتیم یکبار دیگر صبر و تحملمان آزمایش شود . خودمون رو از ابتدای سفر به دست خدا سپردیم و ایمان داریم که بالاخره یه راه حلی پیدا می شه و تمام این نگرانیها رو به حساب قسمت و آزمایش های الهی می دونیم. 

دومین پنچری

 جهت مشاهده تصاویر بیشتر به سایت http://www.rmc4peace.com/ قسمت آلمان مراجعه نمایید و یا بر روی تصاویر بیشتر کلیک کنید ...

ادامه داستان فرانسه

انتظار برای دریافت ویزای کانادا و اقامت نسبتا طولانی در پاریس به ما این اجازه را داد که از بیشتر جاذبه های گردشگری دیدن کنیم .البته کارتهای تورلیدری در بعضی از موزه های پاریس بی ارزش بود ، مثلا در موزه لوور ، آرامگاه ناپلئون بناپارت ، کلیسای نوتردام و... و متاسفانه نتوانستیم بعضی از این موزه ها را از نزدیک ببینیم اما در کنار تمامی سایتها ، کتابهای راهنمای کامل ، همراه با عکسهای نفیس وجود دارد که با مطالعه آنها گویی موزه را به طور کامل دیده اید.
در این مدت با آقای دکتر مجیدی سفیر ایران در یونسکو و آقای Peter Dogse یکی از مسئولین حفاظت محیط زیست در یونسکو ملاقات داشته و از نزدیک با مربیان و کودکان در مهد کودک یونسکو آشنا شدیم .

دیدار با آقای Peter Dogse

روز آخر وقتی که در جستجوی باغ وحش پاریس بودیم در محله پشتی پارک بزرگ لوکزامبورک ، به بنای زیبای Pantheon برخورد کردیم. در قسمت زیرین کلیسای Pantheon مقبره مشاهیر بزرگی وجود داشت .

 در حال قدم زدن در این محوطه بودیم که با نام ویکتور هوگو نویسنده معروف که بر روی سنگ حکاکی شده بود برخورد کردیم . بله! روبروی مقبره ویکتور هوگو ایستاده بودیم .

آرامگاه ویکتور هوگو

بعد از آن با کنجکاوی بیشتری سنگ نوشته ها را خواندیم ، تا اینکه نام دیگری توجهمان را به خود جلب کرد پیر کوری و ماری کوری . مشاهیر بزرگ دیگری هم در آنجا بودند که ما آنها را به خوبی نمی شناختیم .

آرامگاه پیر و ماری کوری

در این مجموعه کارتهای تورلیدری را قبول داشتند و احتیاجی به تهیه بلیط نبود . به این نتیجه رسیده ایم که در موزه ها و مکانهای بسیار شلوغ و معروف این کارتها بی ارزش است اما در مکانهای خلوت تر یا به راحتی کارتها را قبول می کنند و یا اینکه تا بحال چنین کارتهایی را ندیده اند و با توضیح ما و خواندن کارت قبول می کنند و صد البته که با این مسئله سلیقه ای برخورد می شود ، مثلا در یونان آکروپلیس برایمان رایگان بود اما برای هومن (دوست عزیز) که تقریبا 10 روز بعد از ما از این مکان بازدید کرده بود ، با وجود داشتن کارت مجبور به خرید بلیط هم شده بود .   
به هر حال از بالای این مجموعه ، شهر پاریس بسیار دیدنی بود و یکی ازتفریحات توریستها پیدا کردن جاهای دیدنی شهر و نشان دادن آنها به همدیگر می باشد .
برای ما خیلی جالب بود قصدمان دیدن باغ وحش بود اما به طور اتقاقی توانسته بودیم از یک مجموعه بسیار معروف و جالب دیدن کنیم . پاریس پر بود از مکانهای دیدنی و توریستی و فقط کافی است تا چند خیابان را پیاده قدم بزنید تا چندین اثر باستانی ، موزه و یا یک جاذبه گردشگری را ببینید. 
در روز 14 جولای یا به قول فرانسوی ها 14 ژوئیه نیز در جشن ملی فرانسه شرکت کردیم . در این روز سرتاسر خیابان شانزلیزه را با پرچم فرانسه تزئین کرده و ارتش فرانسه در این خیابان فاصله بین میدانهای شارل دوگل و کونکرد را رژه می رود و در انتهای شب ، در میادین اصلی شهر ، مخصوصا در پای برج ایفل مراسم آتش بازی باشکوهی برپا می شود . البته ما چون قصد داشتیم به شهر Nevers برای بازدید از مقبره برنادت مقدس برویم نتوانستیم این آتش بازی را ببینیم و تنها عکسها و تصاویر آن را در کارت پستالها دیدیم .

جشن ملی فرانسه و رژه ارتش در خیابان شانزلیزه

در اطراف خیابان شانزلیزه نیز یک بازار شبیه جمعه بازارهای ایران برپا بود (به قول فرانسوی ها ماخشه) و در این بازار همه چیز پیدا می شد ، از انواع گل و پنیر ، خوراکیهای عجیب غریب مثل خرچنگ و قورباغه و انواع میگو در اندازه های بسیار بزرگ و کوچک . یک غذای جالب محلی هم به اسم کغپ در یکی از غرفه ها درست می کردند . این غذا  شبیه پیتزاست البته با نانی بسیار نازک که در دو نوع تهیه می شه : شیرین , که با شکر , مربا و یا شکلات سرو می شود و نوع دیگر که بیشتر به مزه پیتزا نزدیک است ، با تخم مرغ ، گوشت و قارچ تهیه می شه . البته هر شخصی می تونه نوع کغپش رو سفارش بده مثلا با گوشت ، کالباس و یا حتی سیرابی خوک !!! کغپ غذای محلی مناطق شمال غربی فرانسه و نزدیک به انگلستان می باشد . 

باز هفتگی در پاریس

همیشه شنیده بودیم که در اروپا میوه ها به صورت دانه ای خریداری میشه و به اندازه مصرف و نه مثل ما ، اما دیگه فکر نمی کردم طالبی و هندوانه رو به صورت قاچی بخرن .

فروش طالبی به صورت قاچی

پل الکساندر هم یکی دیگر از جاذبه های تاریخی پاریس است ، این پل در سال 1900 بر روی رودخانه سن و به یاد بود اتحاد بین دو کشور روسیه و فرانسه ، بنا شده است . دورنمای مقبره ناپلئون بناپارت نیز از روی این پل بسیار زیباست .

پل الکساندر و دورنمایی از مقبره ناپلئون

این هم تزئین یک آپارتمان با گلهای شمعدانی در پاریس و در نزدیکی سفارت کانادا .

تزئین آپارتمان با گلهای شمعدانی

 این تزئینات نه کار دولت و نه کار شهرداری است ، بلکه هر فردی برای زیباتر کردن خانه و شهر خود این کار را انجام می دهد . تصور کنید اگر هر شخصی در تهران و یا شهرهای بزرگ و آلوده دیگر جلوی هر پنجره ای چند گلدان شمعدانی بگذارد ... دیگر تهران خاکستری نخواهد بود . دیگه  برای ما جای تعجب نداره که چرا اروپایی ها عصبی ونگران نیستند. درسته دلیلش رو فهمیدیم. در طول این 3 ماهی که وارد اروپا شدیم و از کشورهای مختلف گذشتیم این رو فهمیدیم که خود مردم به هر بهانه ای برای شاد بودن و داشتن روحیه خوب و امید به آینده زمینه سازی می کنند و ورزش مداوم و زندگی در طبیعت تمیز و زیبایی که خودشان آنرا به خوبی حفظ کرده اند و قدر آنرا می دانند همه و همه دلایل به وجود آمدن این بهشت زیبا و زندگی آرام است. 

برنادت مقدس - Saint Bernadette

تصویر واقعی برنادت مقدس 

حتما فیلم آهنگ برنادت رو یادتون می یاد. فیلمی که در رابطه با داستان برنادت مقدس ساخته شده بود و این اواخر از شبکه 4 تلویزیون ایران پخش شد. وقتی که فیلم رو تماشا می کردیم هیچ وقت فکرش رو هم نمی کردیم که روزی بتونیم از آرامگاه برنادت مقدس دیدن کنیم و از نزدیک با واقعیت زندگی این بانوی پاک آشنا بشیم.
برای رفتن به آرامگاه به شهر Nevers در 260 کیلومتری جنوب شهر پاریس رفتیم. شهر Nevers بسیار قدیمی و زیبا بود ولی متاسفانه وقتی به دنبال آدرس می گشتیم متوجه مطلبی شدیم . آخه چطور ممکنه که توی شهری باشی که مکانی به این معروفی و مقدسی داشته باشه که از سراسر دنیا برای زیارت به اونجا می یان و مردم ساکن اون شهر حتی آدرس و نشونه ای از اون نداشته باشن. انگار که تا حالا اسمش رو هم نشنیدن. جای تاسفه و ما به این فکر می کردیم که اگر چنین آرامگاهی توی ایران بود ...
و باز هم جای تاسفه که وقتی آدرس رو پیدا کردیم و وارد مقبره شدیم با تعداد انگشت شمار زائران که اونها هم همه خارجی بودند مواجه شدیم . توی امامزاده های دورافتاده و صعب العبور ما بیشتر آدم پیدا می شد تا اینجا. این مساله رو به کشیش داخل کلیسا هم گفتیم و اون هم واقعا از این بی توجهی ناراحت بود.
به هر حال شرح داستان برنادت مقدس:
11 فوریه سال 1858 ( حدودا 149 سال پیش ) در شهر Lourdes  فرانسه دختری 14 ساله به نام برنادت سوبیرو در زباله دانی ماساویه ، بانوی مقدسی را بر دهانه غار ماساویه مشاهده کرد. بانویی سرتاپا سپید پوش و زیبا ، با شالی آبی رنگ که به کمر خود بسته بود و بر روی پاهایش پوشیده شده از گلهای طلایی بود. در دست بانو تصبیحی از مروارید و یک صلیب طلایی بود. بانو به برنادت لبخندی زد و با او صحبت کرد. ( حضرت مریم )

دهانه غار شبیه سازی شده شهر ماساویه

خبر دیدن مریم مقدس به زودی در کل شهر لرد پیچید و هنگام رفتن برنادت به ماساویه خانواده او و همچنین عده ای از مردم شهر همراه او شدند تا مریم مقدس را مشاهده کنند ، در حالی که تنها برنادت قادر به دیدن بانوی مقدس بود و این امر باور کردن سخنان او را سخت می نمود و همچنین ضاهر شدن حضرت مریم در این مکان کثیف ، غیر عادی و دور از عقل به نظر می رسید، اما پدید آمدن چشمه ای در آنجا و شفا گرفتن مردم از آب آن چشمه تصدیقی بر گفته های برنادت بود.
Massabielle به یکی از عبادتگاه های مهم مسیحیان تبدیل شده و مردم برای عبادت و گرفتن شفا از هر سوی دنیا به این مکان مقدس می شتابند.
اما جایی که ما رفته بودیم ماساویه نبود و صومعه ای بود در شهر نورس. برنادت وقتی 22 ساله بود یعنی در سال 1866 ، به این صومعه آمد تا بتواند به آرزوی خود که راهبه شدن بود جامه عمل بپوشاند. او همیشه در مقابل صلیب داخل صومعه و تندیس مریم مقدس به عبادت می پرداخت و روز به روز عشق به پروردگار و حضرت مسیح را بیشتر در وجود خود حس می کرد. تا اینکه بیماری سختی برنادت را به لحظه مرگ نزدیک و نزدیک تر  کرد. او حتی توان راه رفتن هم نداشت و سرانجام فرشته مرگ بر بالین او حضور یافت و او در سال 1879 و در سن 35 سالگی به علت سرطان استخوان در گذشت. توموری بزرگ روی زانوی او قرار داشت و مدتها به سرطان استخوان مبتلا بود. درد و رنج این بیماری به قدری است که مردان تنومند را به گریه می اندازد ولی او از بیماریش با کسی نه سخن گفته بود و نه شکوه ای کرده بود.
مریم مقدس به او گفته بود:
در این دنیا نمی توانم به تو قول خوشبختی بدهم اما در دنیای دیگر آری
جسد برنادت را در این صومعه کوچک دفن کردند. سالها گذشت و ماجرای او همچنان بر سر زبانها بود. عدهای هم هنوز به حرفهای این دختر پاک ایمان نداشتند و به دنبال دلیل محکمتری بودند. سر انجام تصمیم گرفتند تا جسد برنادت را از خاک بیرون بیاورند. آیا بعد از گذشت 30 سال ، بیرون آوردن چند تکه استخوان پوسیده از خاک کار درستی بود؟ آرامش 30 ساله برنادت را برهم زدند و در حضور مقامات رسمی و پزشکان جسد را بیرون آوردند.
همه لال شده بودند . برنادت مثل روز اول سالم ، پاکیزه ، خوشبو و آرام خوابیده بود. جنازه را در محفظه شیشه ای قرار دادند و هر چند سال یک بار آزمایشهای علمی لازم را روی او انجام می دادند تا ببینند جسد رو به متلاشی شدن هست یا نه. همه آزمایشها منفی بود. نباید بیشتر از این آرامش این دختر معصوم را بر هم می زدند. برنادت برای همیشه در آن محفظه شیشه ای آرام گرفت. اکنون 128 سال از مرگ او می گذرد و او همچنان آرام ، خوشبو و سالم به خواب فرو رفته گویی که او هنوز زنده است. برای حفاظت از دستها و صورت او ماسکی تهیه شده و روی پوست برنادت قرار داده اند. باور نکردنی بود!!!!!!!

محفظه شیشه ای و پیکر برنادت مقدس

در سال 1884 داخل محوطه صومعه ، یعنی 5 سال بعد از مرگ برنادت صخره ای دقیقا شبیه به دهانه غار ماساویه شبیه سازی شده که زائران در این مکان شمع روشن می کنند و خواسته های خود را روی کاغذ نوشته و داخل حفره های صخره قرار می دهند. ما هم این کار را انجام دادیم.

نوشتن دعا و قراردادن کاغذ دعا در حفره های سنگ

 مکان فوق العاده زیبایی بود و حسی که در آن لحظات داشتیم اصلا قابل توصیف نیست. در این مکان پر انرژی بسیاری از رازهای خلقت برای انسان آشکار می شه و انصافا می تونیم ادعا کنیم که در طول سفر جذاب ترین و عجیب ترین جایی بود که در لیست دیده ها و شناخته های ما قرار گرفت.
در داخل صومعه موزه ای از تمام لوازم شخصی زندگی برنادت در طول 35 سال زندگی وجود داره و این موزه در سال 1985 جهت پی بردن زائران به واقعیت زندگی این بانوی مقدس دائر شده.


گزارش سایت رادیو زمانه از ورود به فرانسه



گزارش سایت رادیو زمانه از ورود به فرانسه
http://www.radiozamaneh.org/morenews/2007/07/post_740.html

گزارش سفر پاریس- لیژ

جهت مشاهده تصاویر مسیر بین پاریس - لیژ به قسمت گالری تصاویر سایت http://www.rmc4peace.com در بخش تصاویر کشور بلژیک مراجعه نمایید


در حدود یک هفته است که وارد کشور بلژیک شدیم و فعلا در شهر لیژ مستقر هستیم . از طرفی تلاش می کنیم برای کاشت درخت و از طرفی هم تمدید ویزای شنگن . متاسفانه مواجه شدیم با زمان تعطیلات تابستانی در اروپا و کارها به کندی پیش می رود به طوریکه بعد از یک هفته هنوز نتوانستیم مدارک را جهت تمدید ویزا ارائه کنیم.  البته در مورد ویزا گویا امکان تمدید شنگن وجود ندارد اما بین سه کشور هلند ، بلژیک و لوکزامبورگ قراردای به نام وجود داره که به ما اجازه می دهد که در این سه کشور در صورت تمدید ویزا بتوانیم تردد کنیم . در حال حاضر کمتر از 2 هفته زمان داریم و اگر ویزا تمدید نشه می بایست خودمون رو به کانادا برسونیم اما همونطور که گفتم الان فصل تعطیلاته و بلیط هواپیما هم تقریبا دو برابر شده . جالبه اما تقریبا بیشترین زمان ما صرف کارهای اداری می شه درست مثل تهران . از این اداره به اون شهرداری و ... مثلا امروز به خاطر اینکه یک نفر کارش رو بلد نبود مجبور شدیم بریم تا بروکسل و بعد مسئول تمدید گفت باید برگردیم به لیژ و همون شخص مدارک ما رو فکس کنه . 
چند روز پیش بعد از مدتها هوا کمی آفتابی شد و همراه با رضا دبستان دوست دوران کودکی که تقریبا 17 ساله در بلژیک زندگی می کنه ، کنار یک دریاچه بسیار زیبا رفتیم تا کمی آبتنی کنیم . فقط اینطور میشه توصیف کردش : بهشت .

آبی زلال در محیطی کاملا سرسبز و پر از درخت و شاید باورتون نشه ، حتی یک زباله هم در منطقه دیده نمی شد .ماشین ها هم حق نداشتند از چند کیلومتری نزدیک دریاچه شوند ، برخلاف ایران که ماشینها حق دارند وارد هر منطقه طبیعی شوند حتی رودخانه ها . مردم هم به هر روشی در حال تفریح و ورزش کردن بودند . دور تا دور دریاچه مسیری در حدود 15 کیلومتر برای پیاده روی و دوچرخه سواری وجود داشت . بعضی ها در حال شنا و ماهیگری ، چند نفری هم در حال قایق سواری .مثل همه برنامه های تفریحی در ایران برنامه کباب به راه شد . سوسیس مخصوصی به نام مغگز که شبیه به مواد کباب کوبیده است که به شکل سوسیس درآمده همراه با جوجه و کباب . جای همه خالی .

بعد از غذا هنوز آتش در منقل روشن بود و کمی دود می کرد ، سریعا مسئول محیط بانی منطقه با یک قایق نزدیکمان شد ، با کمال احترام مجبورمان کرد که آتش را خاموش کنیم چون ممکن است خطرناک باشه و باعث آتش سوزی شود .

در طول مسیر بین پارس تا لیژ برایمان بسیار خاطره انگیز بود . 5 روز رکاب زدن در مسیرهایی بسیار زیبا ، سرسبز و در کنار مزارع گندم . خانه های روستایی بسیار زیبا که با نهایت سلیقه با انواع گل و چمن تزئین شده بودند . روز اول که از پاریس خارج شدیم بسیار سخت بود . تقریبا وقتی به یک شهر بزرگ وارد و یا از آن خارج می شویم برایمان بسیار دشوار است . پیدا کردن مسیر بدون اینکه وارد اتوبان شویم ، پرسیدن آدرس و . . . شب اول باران بسیار شدیدی گرفت و مجبور شدیم در یک شهر کوچک در کنار ساختمان شهرداری چادر بزنیم .

روزهای بعد هوا نسبتا خوب بود و گه گاه باران می گرفت و بعد از چند دقیقه دوباره هوا صاف می شد . روز دوم در حالیکه به دنبال مکانی برای استراحت می گشتیم در میان جاده و در دوردستها قلعه ای بسیار بزرگ نمایان شد . به طور اتفاقی توانسته بودیم از یکی از جاذبه های تاریخی که در یک جاده فرعی واقع شده بود ، دیدن کنیم  . این قلعه باستانی در سال 1393 به عنوان دژ نظامی در شهری به نام Perefounds  ساخته شده است .

در 70 کیلومتری قبل از لیژ به شهری به نام Dinant رسیدیم . در این شهر نیز یک قلعه باستانی و یک کلیسای زیبا وجود داشت ، اما متاسفانه به علت اینکه دیروقت به شهر رسیده بودیم نتوانتسیم از این مکانها دیدن کنیم .

در حالیکه به دنبال مکانی برای چادر زدن می گشتیم با مجسمه جالبی برخورد کردیم و عکس گرفتیم ، بعدا متوجه شدیم که این مجسمه متعلق به آدولف ساکسیفون می باشد .



جهت مشاهده تصاویر مسیر بین پاریس - لیژ به قسمت گالری تصاویر سایت http://www.rmc4peace.com در بخش تصاویر کشور بلژیک مراجعه نمایید

بلژیک

چند روزی هست که وارد کشور بلژیک شدیم و تازه متوجه شدیم که اشکالی در سایت بوجود آمده و گزارش برنامه ها قابل دسترسی نیست به همین خاطر فعلا تا وقتی که مشکل سایت حل بشه در این قسمت مطالب رو می نویسم .
در این چند وقت اتقاقات زیادی رخ داده که به صورت خلاصه عبارتند از :

۱- گرفتن ویزای کانادا از پاریس و امید بیشتر به اجرای کامل برنامه
۲- بازدید از مقبره برنادت در فرانسه
۳- شرکت در جشن ملی فرانسه در روز ۱۴ ژوئیه
۴- ملاقات با مسئولین حفظ محیط زیست و سفیر ایران در یونسکو
۵- به روز رسانی سایت اصلی و مخصوصا قسمت گالری تصاویر و درج عکسهای برنامه تا به امروز  http://www.rmc4peace.com/
۶- اقدام برای تمدید ویزای شنگن