Leaving China
The trip in China was really short. We just were able to ride few hundred kilometers in East part of the country. We had also many problems about tree planting, due to the weather was too cold and it wasn’t a proper time to plant a sapling tree. But finally one of our Chinese friends, Jennifer who runs a nice Muslim café in Beijing (Niu Jie) arranged a tree planting ceremony in her café which was located in front of one of the oldest mosques in Beijing. It was December 8th 2008 and many of the Chinese friends joined us for the ceremony of naming our 69th peace tree. “I will take a good care of this nice Zam Zam peace tree” Said Jennifer who also helped us a lot to book our flight tickets
Finally on a cold and snowy day (December 11th) we left China. We reached the airport about 12 hours before the departure time. It so stressful when you have 1 way flight ticket, over size and over weight luggage and you have to answer to so many questions. Where are you going? Why are you going? You can’t fly! Why one way ticket? And
Jennifer had helped us to get permission for 40 Kg each person, but again we had 5 more kg. The negotiation and talking to them about our trip didn’t work and we had to pay 100$ just for 5 Kg extra baggage which was really high price for us. There was no other option and we had to do whatever they told us. We got to India (New Delhi international airport) on 1:00 Am. The first thing that was so pleasant and noticeable was changing the weather. Warm like the spring time, so we didn’t have to be worried about the cold days any more. Jafar started to unpack the bikes, set them up and load the luggage. We stayed in the airport until sunrise and after that got on the bikes to reach down town New Delhi. Such a strange feeling. We are in India. Every thing has changed in few hours .We usually don’t have this experience due to passing the countries and borders by bike helps us to get use to the changing step by step. Now we are riding on the left side of the roads (like Japan); crowded roads are full of different animals like Cow, Monkey, Dog
It took us about 5 hours to get to our friend’s house. Kanu and his nice parents welcomed us to their typical Indian home
At the moment we are going to apply for our Pakistan visa and hopefully after getting the answer will start our cycling trip in India. These days for us is like studying in university, due to Kanu’s parents takes so many times every day to give us a lot of information about Indian culture and history. We are also trying to arrange a tree planting in New Delhi
ویزای یک ماه چین به حدی کوتاه بود که به چشم برهم زدنی به اتمام رسید و مجبور به بازگشت به پکن شدیم. تلاش زیادی کردیم که بتوانیم به صورت زمینی ادامه دهیم اما تقریبا تمامی راه ها به بن بست می رسید. مسیر شمال و عبور از کشورهای تاجیکستان، قرقیزستان و ... به علت سرمای شدید در زمستان عاقلانه نبود، عبور از تبت به اجازه نامه مخصوص نیاز داشت و حتما می بایست از طریق آژانسهای مسافرتی اقدام می شد. رفتن به سمت ویتنام، کمبوجیه و ... هم بسیار زمانبر بود و کلا برنامه سفر را تغییر می داد.
نهایتا از طریق پرواز و با کلی دردسر برای تهیه بلیط، در یک روز سرد برفی چین را ترک کرده و خودمان را به شهر دهلی نو در هند رساندیم، البته هوا در اینجا بسیار بهتر و گرمتر از چین است، چیزی شبیه به هوای فروردین ماه ایران.
برای اینکه بتوانیم دوچرخه ها را با کمترین مشکل حمل کنیم، 12 ساعت قبل از پرواز خود را به فرودگاه رسانده بودیم، اما متاسفانه مجبور شدیم به خاطر 5 کیلو اضافه بار در حدود 100 دلار جریمه پرداخت کنیم. تازه با کلی پارتی بازی و آشنا پیداکردن توانسته بودیم اجازه نفری 40 کلیو بار را بگیریم. به هر حال با حالی نچندان خوب سوار شدیم و امیدوار که در هند سفر خوبی داشته باشیم.
به علت سرمای زیاد در چین (در بعضی روزها به 13- هم رسید) نتوانسته بودیم برای کاشت درخت هماهنگی کنیم، اما یک روز قبل از حرکت و ترک پکن، با کمک دوست خوبی که از طریق اینترنت پیدا کرده بودیم موفق به کاشت درخت 69 شدیم.
خانم جنیفر هماهنگی های لازم را انجام و با دعوت جمعی از دوستانش به مراسم کاشت درخت رنگ و بویی جالب داد.
درخت 69 که زمزم نام گرفت، در کافی شاپ زم زم و در منطقه مسلمان نشین پکن (نیو جیه) ، روبروی یکی از قدیمیترین مساجد این شهر و در یک گلدان کاشته شد تا در ماه های آینده و هوای گرمتر در مکانی مناسب کاشته شود. در جمع شخصی حضور داشت که همان روز از طریق مصاحبه ما با رادیو بین المللی چین CRI (China Radio International) از برنامه مطلع شده و با عشق و علاقه ای خاص خود را به محل برنامه رسانده بود. او که هنرمندی عاشق طبیعت، حیوانات و معروفترین نقاش گربه در شهر پکن بود بعد از اجرای موسیقی سنتی چینی ما را به گالری خود دعوت کرده و یکی از کارهای نفیس خود را به ما هدیه کرد. هنر و عشق به طبیعت از او چهره ای شاداب همراه با قلبی مهربان ساخته بود.
در روز پنج شنبه 21 آذر 87 برابر با 11 دسامبر 2008 حدود ساعت 2 نیمه شب وارد دهلی شدیم. چند ساعتی را مشغول سرهم بندی دوچرخه بودیم تا زمانیکه هوا روشن شده و شروع به حرکت کنیم.
چند ساعت اول دوچرخه سواری کاملا گیج بودیم، هوای مه آلود با چاشنی آلودگی، صدای بوق سرسام آور موتور، اتوبوس و ماشین ها، حرکت در سمت چپ جاده، همراهی انواع حیواناتی مثل سگ، سنجاب، گاو و میمون و ...
تقریبا 2 روز بود که نخوابیده بودیم و از شانس بد در گوشه گوشه شهر خیابانها را به علت تظاهرات بسته بودند.
بالاخره نزدیکهای غروب به منزل دوست هندیمان کانو رسیدیم. پدر و مادر کانو با آغوشی باز و در نهایت مهمان نوازی چند روزیست که میزبان ما هستند. در این مدت کوتاه کلی درباره فرهنگ هندی، غذاهای سالم، آداب و رسوم، مذهب و ... آموخته ایم.
در حال حاضر نیز مشغول برنامه ریزی برای ادامه سفر هستیم. با توجه به مسائل امنیتی و پیشنهاد دوستان تصمیم گرفتیم از پاکستان عبور نکنیم. پس به سفارت امارات مراجعه کردیم اما با توجه به مبلغ ویزا و پول بلیط منصرف شدیم.
برای هر نفر هندی مبلغ ویزا 1500 روپیه (حدود 30 دلار) می باشد اما از ما مبلغ 7500 حدود 150 دلار) روپیه درخواست کردند!!!
راه دیگری وجود ندارد، پس به سفارت پاکستان مراجعه کردیم و بعد از 3 روز رفت و آمد موفق شدیم تازه مدارکمان را ارائه کنیم. داستان طولانی و مفصلی دارد که بماند برای فرصتی دیگر.
فردا دوباره باید به سفارت پاکستان مراجه کنیم. این بار برای مصاحبه. در صورت مثبت بودن جواب، ویزای یک ماهه را دریافت خواهیم کرد و در صورت منفی بودن نمی دانیم چه بکنیم !!!تا فردا خدا بزرگه