همانطور که در گزارش قبلی گفته بودیم قرار است در تاریخ 29 و 30 سپتامبر با همراهی جمعی از ایرانیان مقیم کانادا مسیر تورنتو – آبشار نیاگارا را دوچرخه سواری کنیم ، تا رسیدین به این تاریخ ، زمان مناسبی بود که سری به شهرهای اطراف بزنیم . برنامه خاصی نداشتیم تا اینکه از طریق آقای سلطانپور با دوست عزیز و مهربانی با نام آقای یحیی نطاق آشنا شدیم . بهانه خوبی تا برای دیدن ایشان به شهر London در 200 کیلومتری غرب تورنتو برویم .

نکته جالب اینکه قبل از ورود به کانادا نگران سرمای پاییز بودیم ولی آفتاب و گرمای این چند روز باورنکردنی بود. مدت دو روز ، در هوایی بسیار گرم و آفتابی، مسیر 238 کیلومتری را طی کردیم و مجبور شدیم کیلومترهای آخر را در تاریکی رکاب بزنیم . در اینجا دیگر خبری از جاده های مخصوص دوچرخه سواری نیست ، سایز ماشینها مخصوصا کامیونها هم بسیار بزرگتر از اروپا است و عملا رکاب زدن در جاده های کانادا خطرناک است .به خاطر تاریکی شدید ، 20 کیلومتر مانده به شهر در کنار جاده ایستادیم تا شاید به وسیله ماشین و یا وانتی ادامه بدهیم ، اما بعد از 10 – 15 دقیقه انتظار خبری نشد و کسی حاضر نبود بایستد ، پس مجبور بودیم در آن شرایط سخت و خطرناک ادامه دهیم . هرچی چراغ داشتیم به کوله هایمان بستیم تا شاید راننده ها ما را بهتر ببینند . به هر حال به سلامت رسیدیم و بعد از دیدن آقای نطاق خستگیمان کاملا فراموش شد .

شهر London با حدود 300000 نفر جمعیت ، شهری است دانشجویی . مدت یک روز را در آن شهر ماندیم و با خاطره ای خوش آنرا ترک کردیم . برای اینکه دوباره به شب برخورد نکنیم ، اینبار مسیر برگشت را 2 روز و نیم برنامه ریزی کردیم اما به علت بارندگی شدید دوباره دچار مشکل شدیم . شب اول را در یک مزرعه خوابیدیم . مزرعه پر بود از حیوانات خانگی و چندین سگ و گربه . سگ آقای مزرعه دار سایز بسیار کوچکی داشت اما بسیار قوی و پر زور و با یک حرکت تیرک چادرمان را شکست . با زحمت و کلی چسب آنرا چسباندیم اما نیمه های شب یکی از گربه ها هم روی چادرمان پرید و دوباره تیرک شکست .


به خاطر باران شدید مجالی برای تعویض و یا تعمیر نبود پس تا صبح صبر کردیم . قصد داشتیم صبح خیلی زود به راه بیافتیم ، اما باران مجال نمی داد حدود ساعت 9 دیگر خسته شدیم و راه افتادیم . بعضی قسمتهای جاده بسیار باریک و خطرناک بود ، کامیونها با سرعت از کنارمان رد می شدند و آب باران را به سرتا پایمان می ریختند اما با دل سپردن به زیبایی های مسیر (پاییز رویایی استان اونتاریو) به پیش می رفتیم. بعد از ظهر هوا کمی بهتر شد و باران قطع شد اما شب دوم دوباره تا صبح باران بارید ، ما هم در یک پارک عمومی و درست روبری دریاچه اونتاریو(Ontario) چادر زدیم و با خودمان فکر می کردیم که تا چند روز پیش در کنار دریای شمال خوابیده بودیم و حالا هزاران کیلومتر آنطرفتر به فکر ادامه مسیر هستیم .

از بدو ورود به تورنتو جاهای جالبی رو دیدیم و سر زدیم و یکی از آنها رفتن به آرایشگاه ایرانی بود (آرایشگاه دوستان) و بعد از حدود 5 ماه تونستم موهام رو مرتب کنم .

برج CN tower بلندترین ساختمان جهان با ارتفاع 33/553 متر


خیابان Yonge به طول 1896 کیلومتر ، بلندترین خیابان جهان که انتهای آن به مرکز شهر تورنتو می رسد

اسم بعضی از شهرهای کانادا از روی شهرهای مهم کشورهای اروپایی گرفته شده است

این روزها همه در تدارک جشن هالووین هستند . هالووین یکی از جشنهای سنتی مغربزمین است که مراسم آن در شب 31 اکتبر برگزار میشود. در آن شب معمولاً کودکان لباسهای عجیب و غیرمرسوم میپوشند و برای جمعآوری نبات و آجیل به در خانه دیگران میروند. جشن هالووین بیشتر در کشورهای امریکا، ایرلند، اسکاتلند و کانادا مرسوم است. این جشن را مهاجران ایرلندی و اسکاتلندی در سده 19 ام با خود به قاره امریکا آوردند.
یکی از نمادهای هالووین یک کدوتنبل توخالی است که برای آن دهان و چشم به صورتی ترسناک درآورده شده و با روشن کردن شمع در درون کدوتنبل به آن جلوهای ترسناک داده میشود.


این هم چندتصویر از شهر تورنتو



پاییز هیچ حرف تازهای برای گفتن ندارد
با این همه
از منبر بلند باد
بالا که میرود
درختها چه زود به گریه میافتند (حافظ موسوی)
